- دنبال وهم رفتن و با حدس و گمان زندگی کردن، عمل شیطانی است.
- کاری که به ظاهر دینی و مغایر با شرع باشد، راه و قدم های شیطان است.
- فشارهای زندگی زمینه ساز نفوذ شیطان در افراد ضعیف النفس است.
- همنشینی با انسان های شرور و آسیب رسان، دوستی با شیطان است.
- انزوا و تکروی کردن، زمینه سلطه شیطان است.
- بی تفاوتی و بی توجهی نسبت به سرنوشت انسان ها، زمینه سلطه شیطان است.
- مردم گریزی و جامعه ستیزی زمینه سلطه شیطان است.
- لجبازی و یکدندگی، زمینه سلطه شیطان است.
- تکیه کردن بر قدرت مادی و گریز از منطق، زمینه ساز سلطه شیطان است.
- همنشینی با افراد بی ایمان (در فکر و عمل) زمینه سلطه شیطان است.
- انکار وجود شیطان، نشانه تسلیم شدن به شیطان است.
- بی خبری از امکان و استعداد گمراهی و خلاف در خود، نشانه نفوذ شیطان است.
- اعمال خلاف و افکار و امیال خلاف، بطور دائم همدیگر را تقویت می کنند.
- بی پروایی و بی حیایی رفتاری شیطانی است.
- مقدس مآبی رفتاری شیطانی است.
- فریب عبادت های سطحی و ناخالصی افراطی و زیاد خوردن، روش ابلیس است.
- شتابزدگی و بی صبری رفتاری شیطانی است.
- داشتن روح انتقام و مقابله، رفتاری شیطانی است.
- پرحرفی و مجادله، رفتاری شیطانی است.
- بی ثباتی و دمدمی مزاجی بودن، رفتاری شیطانی است.
- نداشتن انعطاف و نرمش و ادب، رفتاری و خصوصیتی شیطانی است.
- بدعت در دین و دین سازی نفسانی، حیله شیطان است.
- شیطان در دعوای زن و شوهر شادی می کند.
- شتاب برای طلاق، دام شیطان است.
- پافشاری به عقاید غلط گذشته، کاری شیطانی است.
- اگر ایمان فردی غیر منطقی به ایمان عمومی لطمه بزند، وسوسه شیطان است.
- کسانی که در تربیت و معاش از شیطان پیروی کنند، در اصل شیطان را در همسر و فرزندان خود شریک می کنند.
- انسان های عوام و خرافه پرست طعمه شیطان هستند.
برگزیده از کتاب سایه های خورشید
تهران- دختری در حال پاک کردن شیشه های ماشین !
وقتی این عکسارو دیدم اولش خیلی متاثر شدم پیش خودم فکر کردم این دختر جوان و کم سن و سال چه فرقی با بقیه جوانهای این شهر داره؟! چرا باید با حسرت به دخترای همسن و سال خودش نگاه کنه و از خیلی تفریحات محروم باشه؟!!
ولی جدا از همه اینها خوشحالم که هنوز آدمایی هستن که برای امرار و معاش و از روی بدبختی تن به خود فروشی نمیدن.
***دوستان عزیز به دلیل ایام سوگواری***
***امام حسین علیه السلام***
***این وبلاگ آپ دیگری ندارد***
ذوالجناح آهسته میآید، عشق بی سر میرسد بانو
عطر پاکی میوزد یکریز بوی دلبر میرسد بانو
عشق مثل آتش تبدار میچکد در علقمه پر شور
کاسهی صبرم به لب آمد، غم مکرر میرسد بانو
تو تحمل میکنی غم را، تو تحمل میکنی بی بی
خیمهات بیوقفه میسوزد تا به آخر میرسد بانو
شیخ از حال تو میگوید از غم شام غریبانت
مادرم هی اشک میریزد طاقتش سر میرود بانو
ذره ذره آب میمیرد از خجالت در فراتی سرد
قطره قطره آب میگرید چشم او تر میرسد بانو
زینب اینجا شور زیباست شور تنها ماندن و رفتن
کاروان آهسته میآید بی برادر میرسد بانو
عاشورا حسینی
دهم محرم را عاشورا حسینی نیزمیگویندوآن روزیست که نواسه پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) ،فرزند حضرت علی (ک)و بی بی فاطمه زهرا (رض) ، سیدالشهدا ، شباب الجنه حضرت امام حسین (رض) به کربلادرجهاد رویاروی درمقابل لشکریزید لعین جام شهادت نوشید و با جهاد وشهادت بی نظیر، صفحه درخشان وخاطرات فراموش ناشدنی درتاریخ اسلام به ارمغان گذاشت.
حضرت امام حسین (رض) مسلمان متقی ، پرهیزگار ، زاهد ، عابد ، مجاهد وشهید پروربود . او اولین درسهای هدایات قرآن مجید را از بهترین آدم وعالم پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) پدرکلان خود آموخته و زندگیش را با اساسات قرآن وحدیث عیار ساخته بود . امام حسین طفل خورد سالی بود که پدر کلان خود حضرت محمد (ص) را در عبادت ، رکوع وسجود میدید و کودکانه به آن بزرگمرد تاریخ بشریت نزدیک میشد وآنگاه که به رکوع میرفتند توان وقدرت خود را میدید که به شانه های شان بالا شود واز آن بازی وساعت تیری کودکانه لذت ببرد . سرور کائنات که غرق جهان عبادت الله سبحانه وتعالی بودند و احساس میکردند که نواسه شان از بالا شدن برکتف وشانه های شان لذت میبردوخوش است ؛ از محبت وعشق فراوانی که به نواسه شان داشتند به عبادت خود ادامه میدادند واز آن بازی که امام حسین در آن سرگرم بود مانع نمیشدند.
امام حسین در طفرلیت و نوجوانی از محمد (ص) حقیقت اسلام را عملا می آموخت . ازپدرش حضرت علی (ک)علم وشجاعت واز مادرش بی بی فاطمه کبرا تقوی ، محبت و پاکیزگی و صد ها نیکوئی دیگر را آموخت . محیط زندگی او مدرسه عالی بودکه سعادت آنرا امام حسین تجربه میکردو از آن می آموخت و لذت میبرد.
امام حسین (رض) مردی با عقیده مستحکم ، عقیده به الله سبحانه تعالی ، ملائکه،پیامبران وکتابهای آسمانی بود.اومتقیانه وشجاعانه میگفت«زندگی عبارت ازعقیده وبرای عقیده جهاد کردن است » عقیده به هدایات قرآن مجید « به حبل المتین چنگ بزنید ومتفرق نشوید» عقیده به اتحاد واتفاق و مخالف تفرقه وجدائی در بین مسلمانان ... اوعقیده داشت که: « بهترین شما با تقوی ترین شماست » و« جهاد کنید به مال های خود وجان های خود در راه خدا این برای شما بهتر است اگرمردم دانا باشید» راه او «فی سبیل الله » و« اهدنا الصراة المستقیم » زیرا او« انعمت» از انعام شده گان بود ... او اولیا ،صالح وشهید ...
امام حسین (رض)جهادرا از پدرکلانش حضرت محمد (ص) به یاد داشت ؛ آنگاه که در غزوات احد ، بدر ... وفتح مکه معظمه برای دفاع از اسلام سینه درمقابل قریش وکفار سپرو به مراتب با شمشیر وخنجر دشمنان زخمی و خون آلود گردیده ودندان مبارک شهید گشته بود. امام حسین (رض) شهادت بزرگان اسلام و نزدیکانش را ، شهداغزوات احد، بدر...وشهادت بی بی سمیه(رض) ، حضرت حمزه(رض)، حضرت عمر (رض) حضرت عثمان (رض)رادردلش حس میکرد و شهادت و لباس های خون آلودپدرش حضرت علی (ک) را به چشم سر دیده بود. عقیده مستحکم به اسلام ،آموزش وایمان به جهادوشهادت ، امام حسین رایک سربازواقعی اسلام ساخت.
امام حسین (رض) در زمانی دیده به جهان گشود وجوان وبزرگ شد که هنوز رهبران مذاهب اهل سنت جماعت و اهل تشیع امامان ابو حنیبه ، امام حنبل ،امام مالک ، امام شافعی وامام جعفرصادق دیده به جهان نگشوده بودند . امام حسین (رض) اسلام را از نص قرآن واحادیث حضرت محمد (ص) آموخت. او در زمانی زندگی میکرد که هرمشکل را از سرورکائنات محمد (ص) وخلفای راشدین حضرت ابوبکر صدیق (رض) حضرت عمرفاروق (رض) حضرت عثمان غنی(رض)وحضرت علی (ک) میپرسدند وجواب قانع کننده میگرفتند . امام حسین (رض) در زمانی زندگی میکرد که خلفای راشدین چون چهاربرادر، چهار یار، چهارهمرزم وهمسنگرزندگی وبعد از رحلت حضرت محمد (ص) درخلافت اسلامی به ترتیب ابوبکر، عمر، عثمان وحیدر(رضی الله وتعالی اجمعین ) به هم بیعت نمودند. امام حسین در زمانی زندگی میکرد که خلفای راشدین با انتهای دوستی ،صمیمیت ومحبت با هم خویشاوندی نمودند. زندگی درسایه پیامبراسلام ،عقیده مستحکم به جهادوشهادت در راه الله سبحانه وتعالی وشهامت ،دلاوری ،جان نثاری ،فداکاری ،آزادمنشی وده ها خصوصیت نیکو وپسندیده دیگر دست بدست هم داده حضرت امام حسین را آماده قیام ،حرکت وجهاد نمود . به گواه تاریخ بعدازدرگذشت حضرت معاویه فرزندش یزید برمسند قدرت نشست . یزیدلعین اهلیت مقام رهبری مسلمانان را نداشت و حضرت امام حسین(رض) موافق حق ومخالف باطل به او بیعت نکرد واختلافات بین جانبین آغاز گردید. حضرت امام حسین با یارانش ازمدینه به مکه آمد و چند ماه در آنجا اقامت گزید . درین ایام پیروان حضرت علی (ک) در کوفه از امام حسین دعوت به قیام و خلافت نمودند وهمکاری خودرابا لشکری منظم برای سرنگونی یزیداعلان داشتند . حضرت امام حسین(رض) پسرعم خود مسلم ابن عقیل را برای گرفتن بیعت به کوفه فرستاد ومسلم موفق گردید بیعت 18000 نفر را کسب نماید وحضرت امام حسین بازنان ،وکودکان ونزدیک به هشتاد نفرازیاران به طرف عراق روان شدند. یزید ازین حرکت امام حسین(رض) آگاه شد ولشکری به سرکرده گی ابن زیاد از بصره به کوفه فرستاد و کوفه را تسخیر نمود ومسلم رابه شهادت رساند . یزید لشکرعظیم ومنظم به سرکرده گی عمر ابن سعد سر راه امام حسین(رض) فرستاد و درمنطقه کربلا با هم روبروشدند و به تاریخ روز جمعه دهم محرم سال 61 هجری در زد وخورد شدیدی که رخ داد ؛ حضرت امام حسین با هفتاد ودونفرازیارانشان جام شهادت نوشیدند .عمرابن سعد دیگر همراهان شانرا اسیرساخت وباسرخونین حضرت امام حسین به شام نزدیزیدفرستاد. یزیدبعدازمدتی زنان وکودکان اسیر را به مدینه روان نمود وسر امام حسین(رض) را دفن کرد . مدفن سر امام حسین را برخی درشهردمشق و بعضی در قاهره وبرخی درکربلاهمراه جسدشان گفته اندو تاامروزچندین زیارتگاه ومرقد درآن اماکن به نام حضرت امام حسین (رض)شهرت وزیارتگاه عام وخاص میباشدد. جهاد وشهادت امام حسین(رض) سرمشق ، درس ، پند واندرز بزرگی برای نسل آینده میباشد؛ تا از آن سرمایه معنوی و اندوخته های جهاد وشهادت نیرو وانرژی گرفته راه امام حسین (رض) که فی سبیل الله بود؛ دوام داده وازآن بیاموزیم . راه امام حسین(رض) ایمان به اسلام وآنرادرزندگی خودعملی کردن است . میراث و پیام امام حسین (رض) عبادت ،جهاد ،شهادت،تقوی ،جانثاری ، فداکاری ،قیام، حرکت، شهامت، اتفاق ،اتحاد،دوستی ،محبت ،احترام ، شفقت ، پیروزی ،سعادت ، کامرانی ، کمک ، خوشی ،غرور ،سربلندی ... وصد هاپدیده نیکوی دیگر میباشد. پیام و میراث جهاد وشهادت امام حسین(رض) با سکون ، سکوت ، ظلم ،ستم ، توهین ،غیبت ،تهمت ،منافقت، تعرض ،کینه ، عداوت ،بیکاری ،تنبلی ، نوحه ، بدعت، تن آزاری ،مردم آزاری وصدهاپدیده ناشایسته دیگرارتباط ،توافق وهمبستگی ندارد.برای بزرگداشت شهادت حضرت امام حسین(رض) وظیفه هرمسلمان است که در این مرحله حساس تاریخ که دست هر دوست نادان و دشمن بی رحم در بی اتفاقی و ویرانی مسلمانان شریک میباشد ؛ برادران وخواهران مسلمان اهل تسنن واهل تشیع برادرانه وصمیمانه دست بدست هم داده ؛از دست آورد های بزرگ جهاد وشهادت امام حسین(رض) اندوخته و دراتحاد ،اتفاق وسربلندی مسلمانان انتهای سعی ، کوشش وجد وجهدنموده وانرژی رابه مصرف برسانندتاباشد که مخالف عقیده دشمنان اسلام دوباره آن شکوه وجلال در سایه لا اله الاا لله محمد رسول الله چون خورشیدی بدرخشد.
قسمتی از یک شعر خودم
باورم نیست که این تن - تن توست
این پر از خون و عطش مدفن توست
این که دیدی نه نگو دست تو بود
این به خون خفته نه پیراهن توست
خیز عباس علمدار رشید
باز هم نوبت جنگیدن توست
قول دادی که رهایم نکنی
چو دلم گرم به پا دیدن توست
باورم نیست که این تن - تن توست
این پر از خون و عطش مدفن توست
با آرزوی توفیق برای شما دوستان خوبم
التماس دعا
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمیگشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.
زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد, زن پرسید:" من چقدر باید بپردازم؟"
و او به زن چنین گفت: " شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام.
و روزی یکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم.
اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی¸باید این کار رو بکنی.
نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!"
چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست
بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.
او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست¸واحتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید.
وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود ،
درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.
وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.
در یادداشت چنین نوشته بود:" شما هیچ بدهی به من ندارید.
من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد،همونطور که من به شما کمک کردم.
اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی،باید این کار رو بکنی.
نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!".
همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر میکرد به شوهرش گفت :"دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه...
به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکنه
و قول بدیم که نگذاریم هیچوقت زنجیر عشق به ما ختم بشه