سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی من
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :29
بازدید دیروز :13
کل بازدید :71674
تعداد کل یاداشته ها : 61
103/2/29
2:7 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
دانا زیبایی[0]
معنی اسم وبلاگ من (golenita) به شرح زیره: Gol که گله مثل گل رُز اما N: نیک اندیشی I: ایمان قلبی به خدا ، ایده نوین ، ایستادگی T: ترس از خدا ، تلاش A: آشنایی ، آسایش ، آرزو

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
افتتاحیه ی وبلاگ[2] از زندگی سیر شدم[1] ای روزگار[1] بعد از 91 سال زندگی[1] خرد و بصیرت[1] قلب زیبا[1] شیطان[1] عاشق خجالتی[1] دیوار شیشه ای ذهن[1] راز زندگی[1] اگر می خواستم مجازاتت کنم[1] جعبه[1] دسته گل[1] چشمان پدر[1] عاشقانه تا پای جان[1] مرگ همین جاست بخند[1] مسافر[1] خواب عجیب[1] ارزشهای دست یافتنی[1] قورباغه[1] بیسکوئیت[1] آرزوها زنده می شوند[2] بمون...[1] بی تو...[1] یه داستان گریه دار واقعی...[1] نامه ای برای تو...[1] هزینه عشق واقعی[1] هدیه ی پروردگار[1] دلم گرفته...[1] مرد کور[1] دو همسفر[1] پسرک[1] تنها[1] به یاد داشته باش[1] داستان طول عمر انسان[1] از خدا خواستم...[1] یه قصه ی خوندنی[1] ادعا...[1] دوست شما چه رنگیه؟[1] زنجیر عشق[1] ماه محرم آمد...[1] بدون شرح!!![1] تهران...[1] القائات شیطانی[1] زنش بده، خوب می شه[1] علل گریز دختران از ازدواج[1] دوست معمولی هستید یا واقعی؟[1] 13 اشتباه مهم در زندگی[1] از حال بد به حال خوب[1] موانع ازدواج دختران و پسران[1] آموزش بازیهای عاشقانه[1] جملات زیبا 1[1] 20 روش عاشقانه (1)[1] 3 نشانه[1]
 

سبز : دوستی که رنگش سبز هست ، اونی که همه چیز رو از دریچه مثبت نگاه میکنه و خوبی هاتو می بینه ، و همیشه بهت امید میده

 

آبی : دوستی که رنگش آبی هست ، رنگ دریا و آسمون ، اونی هست که واسمون صلح و آرامش می یاره

 

زرد : دوستی که رنگش زرد هست ، رنگ خورشید ، اونی هست که باعث شادی ما میشه ، و وقتی که ما ناراحتیم مارو می خندونه

 

قرمز : دوستی که رنگش قرمز هست ، اونیه که قوانین و مقررات زندگی رو به یاد ما میاره و با جملات گرم و پر از محبت این امید رو میده که واسه عوض شدن فرصت هست

 

نارنجی : حالا!!!دوستی که رنگش نارنجی هست ، روح ما را سرشار از انرژی مثبت میکنه ، با چی؟؟ با ویتامین عشق و محبت که باعث بالندگی ما میشه

 

خاکستری : دوستی که رنگش خاکستری هست؟؟؟؟ اگه گفتین؟؟ همونی هست که به ما معنی سکوت رو یاد میده ، با عکس العملها و تفکر و درون نگری باعث میشنه که خود و بقیه رو بهتر بشناسیم.

 

بنفش : دوستی که رنگش بنفش هست ، رنگ آدمای خاص ، شریف و درستکار ، کمک میکنه تا حقایق رو به درستی و از صمیم قلب درک کنیم.

 

قهوه ای : دوستی که رنگش قهوه ای هست ، میتونه کمک کنه به ما که یه کمی واقع بین باشیم و خیلی تو رویا و آسمون سیر نکنیم و فکرای غلط رو به دور بیاندازیم و به وقایع روزمره و ساده زندگی با دید منطقی نگاه کنیم.

 

سفید : دوستی که رنگش سفیده ، کسی هست که کمک میکنه واقعیت های پشت پرده و حکمت هارو از لابلای تجربیات و اتفاقاتی که واسمون می افته بهتر درک کنیم.


  
  

یکی ادعّا داره از همه بهتر میفهمه ، ولی وقتی نگاش میکنی یک جفت گوش مخملی میبینی !!


یکی ادعّا داره مهربونتر از اون پیدا نمیشه ، اما کسی تا حالا نتونسته از حرفهاش ناراحت نشه !!

یکی دوست داره آزاد باشه ، ولی تختش رو بین دو دیوار محصور میکنه و فقط از یک طرف آزاده !!!

یکی میگه عاشق طلوع آفتابه ، اما تا لنگ ظهر خوابه!!

یکی ادعّای عاشق بودن میکنه ، ولی جون عشقش رو به لبش میرسونه !!

یکی خودش رو بافرهنگ و آداب دان میدونه ، اما مسخره کردن دیگران از کارهای روزمرّه اونه !

یکی عاشق بارونه ، ولی وقتی بارون میاد گوشهاشو میگیره تا صدای بارون رو نشنوه !

یکی ادعّا داره خیلی باهوشه ، اما توی خواب خرگوشیه !!

یکی ادعّا میکنه صورت زیبایی داره ، ولی خبر نداره سیرت زشتش رسواش کرده !

یکی ادعّا میکنه آدم منطقی هست ، اما حرفت به دو تا نرسیده از کوره در میره !!

یکی ادعّا داره آدم صادقی هست ، ولی دروغهاش روی چوپان دروغگو رو سفید کرده !

یکی ادعای دوستی داره ، اما از صد تا دشمن هم بدتره !!

یکی هم میگه ادعّایی نداره ، ولی پرمدعّاترین آدمه !!


87/9/12::: 3:28 ع
نظر()
  
  

دختر با نا امیدی و عصبانیت به پسر که روبرویش ایستاده بود نگاه می کرد کاملا از او نا امید شده بود از کسی که انقدر دوستش داشت و فکر می کرد که او هم دوستش دارد ولی دقیقا موقعی که دختر به او نیاز داشت دختر را تنها گذاشت از بعد از پیوند کلیه در تمام مدتی که در بیمارستان بستری بود همه به عیادتش امده بودن غیر از پسر چشمهایش همیشه به دری بود که همه از ان وارد می شدند غیر از کسی که او منتظرش بود حتی بعد از مرخص شدن از بیمارستان به خودش گفته بود که شاید پسر دلیل قانع کننده ای داشته باشد ولی در برابر تمام پرسشهایش یا سکوت بود یا جوابهای بی سر و ته که خود پسر هم به احمقانه بودنش انها اعتراف داشت تحمل دختر تمام شده بود به پسر گفت که دیگر نمی خواهد او را ببیند به او گفت که از زندگی اش خارج شود به نظر دختر پسر خاله اش که هر روز به عیادتش امده بود با دسته گلهای زیبا بیشتر از پسر لایق دوست داشتن بود دختر در حالت عصبی به پهلوی پسر ضربه ای زد زانوهای پسر لحظه ای سست شد و رنگش پرید چشمهایش مثل یخ بود ولی دختر متوجه نشد چون دیگر رفته بود و پسر را برای همیشه ترک کرده بود
دختر با خود فکر می کرد که چه دنیای عجیبی است در این دنیا که ادمهایی مثل ان غریبه پیدا می شوند که کلیه اش را مجانی اهدا می کند بدون اینکه حتی یک تومان پول بگیرد و حتی قبول نکرده بود که دختر برای تشکر به پیشش برود و یا پسر خا له اش با ان همه احساس و ابراز محبت و انوقت او عاشق بی احساس ترین ادم دنیا شده بود در همین حال پسر از شدت ضعف روی زمین نشسته بود و خونهایی را که از پهلویش می امد پاک می کرد و پسر همچنان سر قولی که به خودش داده بود پا بر جا بود او نمی خواست دختر تمام عمر خود را مدیون او بماند


  
  

از خدا خواستم تا دردهایم را التیام بخشد
خدا پاسخ گفت:
مخلوق من! هر دردی را درمانی است و این تو هستی
که باید درمان دردهایت را بجویی.

از خدا خواستم تا جسم ناتوان مرا توانایی بخشد
خدا پاسخ گفت:
آفریده من آنچه که باید تکامل یابد روح توست جسمت تنها قالب گذراست.


از خدا خواستم تا به من صبر عنایت کند
خدا پاسخ گفت:

بنده قدرتمند من! صبر حاصل سختی است عطا شدنی نیست بلکه آموختنی است.

از خدا خواستم تا مرا شادی و شعف بخشد
خداوند پاسخ گفت:
نازنیینم من به تو موهبت بسیار بخشیدم شاد بودن با خود توست.

از خدا خواستم تا رنجهایم را کاستی دهد
خداوند پاسخ گفت:
مخلوق صبورم بهای رنج تو دوری از دنیا و نزدیکی به من است.

از خدا خواستم تا روحم را شکوفا سازد
خدا وند پاسخ گفت:
پرورش روح تو با تو ، اما آراستن آن با من.


از خدا خواستم تا از لذایذ دنیا سرشارم سازد
خداوند پاسخ گفت:
من به تو زندگی بخشیدم بهره مندی ازآن با تو.


از خدا خواستم تا راه عشق ورزیدن را به من بیاموزد
خداوند پاسخ گفت:
اشرف مخلوقات من بالاخره دریافتی که چه از من بخواهی!
به خاطر داشته باش که در مسیر عشق ورزیدن به من
به مقصد دوست داشتن.


  
  

و خدا خر را آفرید
و به او گفت : و تو یک خر خواهی بود و مثل یک خر کار خواهی کرد و بار خواهی برد ، از
زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سرمی رسد و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد.
خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم ، اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است ، پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم

و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد.

 

و خدا سگ را آفرید و به او گفت:  تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و فادارترین یار انسان خواهی شد ، غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد تو یک سگ خواهی بود.
سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است ، کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم.

و خداوند آرزوی سگ را برآورده کرد.


و خدا میمون را آفرید و به او گفت:
تو یک میمون خواهی بود و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد و بیست سال عمر خواهی کرد

میمون به خداوند پاسخ داد: بیست سال عمری طولانی است ، من می خواهم ده سال عمر کنم

و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.

 

و سرانجام خداوند انسان را آفرید و به او گفت: تو انسان هستی ، تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین ، تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی و سروری همه موجودات را برعهده بگیری و بر تمام جهان تسلط داشته باشی و تو بیست سال عمر خواهی کرد.

انسان گفت: سرورم! من دوست دارم انسان باشم ، اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است ، آن سی سالی که خرنخواست زندگی کند و آن پانزده سالی که سگ نخواست زندگی کند و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند ، به من بده.

و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد

 

و از آن زمان تا کنون
انسان بیست سال مثل انسان زندگی می کند...

و پس از آن ، سی سال مثل خر زندگی می کند ، ازدواج می کند و مثل خر کار می کند و مثل خر بار می برد...

و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند ، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند ، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد...

و وقتی پیر شد ، ده سال مثل میمون زندگی می کند ، از خانه این پسر به خانه آن دختر می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند...

 

و این بود همان زندگی که انسان از خدا خواست.

 

 

***دوستان عزیز نظر یادتون نره***


87/9/1::: 9:29 ع
نظر()
  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >