سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی من
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :13
کل بازدید :71326
تعداد کل یاداشته ها : 61
103/2/15
10:38 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
دانا زیبایی[0]
معنی اسم وبلاگ من (golenita) به شرح زیره: Gol که گله مثل گل رُز اما N: نیک اندیشی I: ایمان قلبی به خدا ، ایده نوین ، ایستادگی T: ترس از خدا ، تلاش A: آشنایی ، آسایش ، آرزو

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
افتتاحیه ی وبلاگ[2] از زندگی سیر شدم[1] ای روزگار[1] بعد از 91 سال زندگی[1] خرد و بصیرت[1] قلب زیبا[1] شیطان[1] عاشق خجالتی[1] دیوار شیشه ای ذهن[1] راز زندگی[1] اگر می خواستم مجازاتت کنم[1] جعبه[1] دسته گل[1] چشمان پدر[1] عاشقانه تا پای جان[1] مرگ همین جاست بخند[1] مسافر[1] خواب عجیب[1] ارزشهای دست یافتنی[1] قورباغه[1] بیسکوئیت[1] آرزوها زنده می شوند[2] بمون...[1] بی تو...[1] یه داستان گریه دار واقعی...[1] نامه ای برای تو...[1] هزینه عشق واقعی[1] هدیه ی پروردگار[1] دلم گرفته...[1] مرد کور[1] دو همسفر[1] پسرک[1] تنها[1] به یاد داشته باش[1] داستان طول عمر انسان[1] از خدا خواستم...[1] یه قصه ی خوندنی[1] ادعا...[1] دوست شما چه رنگیه؟[1] زنجیر عشق[1] ماه محرم آمد...[1] بدون شرح!!![1] تهران...[1] القائات شیطانی[1] زنش بده، خوب می شه[1] علل گریز دختران از ازدواج[1] دوست معمولی هستید یا واقعی؟[1] 13 اشتباه مهم در زندگی[1] از حال بد به حال خوب[1] موانع ازدواج دختران و پسران[1] آموزش بازیهای عاشقانه[1] جملات زیبا 1[1] 20 روش عاشقانه (1)[1] 3 نشانه[1]

انگار تمام آرزوها زنده می شوند مقابل این شیشه غم گرفته...
چیز زیادی معلوم نیست...
تنها لکه های سیاهی که می لرزند...
نمی دانم... سرم گیج می رود...
تمام تنم درد می کند...
چقدر مزحک شده ام...
یاد روزهای با تو بودن می افتم...
آخ که چقدر دوست داشتنی بود آن لحظه ها...
یادت میاید؟...
من همیشه خدا نگاهت می کردم...
و تو در یک آن که هیچ گاه فرصت یادبودش نبوده لبخندی می زدی...
یادت میاید؟...
من خیره میشدم به چشمانت...
قطره هایی سرد و لزج می لغزیدند روی گونه هایم...
و باز همان کلام آشنا...
لبهای نمکینت باز میشد...
باز هم چه شده؟...
یاد کدامین خاطره افتاده ای پاییز من؟...
آری من پاییزت میشدم...
چقدر دوست داشتنی بود آنروزها...
تو رفتی و من واماندم میان لحظه هایم...
بیا و ببین که چه کرده ای؟...
من سالهاست که سیاه پوش تو ام...
آخ یادم رفته بود که چقدر درمانده ام...
چشمانم سیاهی میروند...
باورم نمیشود...
این انتها بی لبخند تو...