سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی من
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :69
بازدید دیروز :13
کل بازدید :71386
تعداد کل یاداشته ها : 61
103/2/15
11:11 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
دانا زیبایی[0]
معنی اسم وبلاگ من (golenita) به شرح زیره: Gol که گله مثل گل رُز اما N: نیک اندیشی I: ایمان قلبی به خدا ، ایده نوین ، ایستادگی T: ترس از خدا ، تلاش A: آشنایی ، آسایش ، آرزو

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
افتتاحیه ی وبلاگ[2] از زندگی سیر شدم[1] ای روزگار[1] بعد از 91 سال زندگی[1] خرد و بصیرت[1] قلب زیبا[1] شیطان[1] عاشق خجالتی[1] دیوار شیشه ای ذهن[1] راز زندگی[1] اگر می خواستم مجازاتت کنم[1] جعبه[1] دسته گل[1] چشمان پدر[1] عاشقانه تا پای جان[1] مرگ همین جاست بخند[1] مسافر[1] خواب عجیب[1] ارزشهای دست یافتنی[1] قورباغه[1] بیسکوئیت[1] آرزوها زنده می شوند[2] بمون...[1] بی تو...[1] یه داستان گریه دار واقعی...[1] نامه ای برای تو...[1] هزینه عشق واقعی[1] هدیه ی پروردگار[1] دلم گرفته...[1] مرد کور[1] دو همسفر[1] پسرک[1] تنها[1] به یاد داشته باش[1] داستان طول عمر انسان[1] از خدا خواستم...[1] یه قصه ی خوندنی[1] ادعا...[1] دوست شما چه رنگیه؟[1] زنجیر عشق[1] ماه محرم آمد...[1] بدون شرح!!![1] تهران...[1] القائات شیطانی[1] زنش بده، خوب می شه[1] علل گریز دختران از ازدواج[1] دوست معمولی هستید یا واقعی؟[1] 13 اشتباه مهم در زندگی[1] از حال بد به حال خوب[1] موانع ازدواج دختران و پسران[1] آموزش بازیهای عاشقانه[1] جملات زیبا 1[1] 20 روش عاشقانه (1)[1] 3 نشانه[1]

یک کشتی در طوفان شکست و غرق شد. فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره ی کوچک بی آب و
علفی شنا کنند و نجات یابند.
دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند ، با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم.
بنابراین دست به دعا شدند و برای این که ببینند دعای کدام بهتر مستجاب می شود به گوشه ای از جزیره رفتند.
نخست از خدا غذا خواستند.

فردا مرد اول درختی یافت و میوه ای بر آن ، آن را خورد اما مرد دوم چیزی برای خوردن نداشت.
هفته بعد مرد اول از خدا همسر و همدم خواست ، فردا کشتی دیگری غرق شد ، زنی نجات یافت و
به مرد رسید اما در سمت دیگر ، مرد دوم هیچ کس را نداشت.
مرد اول از خدا خانه ،  لباس و غذای بیشتری خواست ، فردا به صورتی معجزه آسا تمام چیزها یی
که خواسته بود به او رسید اما مرد دوم هنوز هیچ نداشت.
دست آخر مرد اول از خدا کشتی خواست تا او همسرش را با خود ببرد. فردا کشتی ای آمد و در
سمت او لنگر انداخت ، مرد خواست به همراه همسرش از جزیره برود و مرد دوم را همانجا رها کند.
پیش خود گفت مرد دیگر حتما شایستگی نعمت های الهی را ندارد ، چرا که درخواستها ی او پاسخ داده نشد پس همینجا بماند بهتر است.
زمان حرکت کشتی ، ندایی از آسمان پرسید: چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟
پاسخ داد: این نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است ، همه را خود درخواست کرده ام.
درخواست های او که پذیرفته نشد پس لیاقت این چیزها را ندارد.
ندا مرد را سرزنش کر د: اشتباه می کنی زمانی که تنها خواسته او را اجابت کردم ، این نعمت ها به
تو رسید.
مرد با حیرت پرسید: از تو چه خواست که باید مدیون او باشم؟
ندا پاسخ داد: از من خواست که تمام خواسته های تو را اجابت کنم!

باید بدانیم که نعمت هامان حاصل درخواست های خود ما نیست ، نتیجه دعا ی دیگران برا ی ماست.


87/7/12::: 10:13 ع
نظر()