سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی من
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :13
کل بازدید :71328
تعداد کل یاداشته ها : 61
103/2/15
10:54 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
دانا زیبایی[0]
معنی اسم وبلاگ من (golenita) به شرح زیره: Gol که گله مثل گل رُز اما N: نیک اندیشی I: ایمان قلبی به خدا ، ایده نوین ، ایستادگی T: ترس از خدا ، تلاش A: آشنایی ، آسایش ، آرزو

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
افتتاحیه ی وبلاگ[2] از زندگی سیر شدم[1] ای روزگار[1] بعد از 91 سال زندگی[1] خرد و بصیرت[1] قلب زیبا[1] شیطان[1] عاشق خجالتی[1] دیوار شیشه ای ذهن[1] راز زندگی[1] اگر می خواستم مجازاتت کنم[1] جعبه[1] دسته گل[1] چشمان پدر[1] عاشقانه تا پای جان[1] مرگ همین جاست بخند[1] مسافر[1] خواب عجیب[1] ارزشهای دست یافتنی[1] قورباغه[1] بیسکوئیت[1] آرزوها زنده می شوند[2] بمون...[1] بی تو...[1] یه داستان گریه دار واقعی...[1] نامه ای برای تو...[1] هزینه عشق واقعی[1] هدیه ی پروردگار[1] دلم گرفته...[1] مرد کور[1] دو همسفر[1] پسرک[1] تنها[1] به یاد داشته باش[1] داستان طول عمر انسان[1] از خدا خواستم...[1] یه قصه ی خوندنی[1] ادعا...[1] دوست شما چه رنگیه؟[1] زنجیر عشق[1] ماه محرم آمد...[1] بدون شرح!!![1] تهران...[1] القائات شیطانی[1] زنش بده، خوب می شه[1] علل گریز دختران از ازدواج[1] دوست معمولی هستید یا واقعی؟[1] 13 اشتباه مهم در زندگی[1] از حال بد به حال خوب[1] موانع ازدواج دختران و پسران[1] آموزش بازیهای عاشقانه[1] جملات زیبا 1[1] 20 روش عاشقانه (1)[1] 3 نشانه[1]

و خدا خر را آفرید
و به او گفت : و تو یک خر خواهی بود و مثل یک خر کار خواهی کرد و بار خواهی برد ، از
زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سرمی رسد و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد.
خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم ، اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است ، پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم

و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد.

 

و خدا سگ را آفرید و به او گفت:  تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و فادارترین یار انسان خواهی شد ، غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد تو یک سگ خواهی بود.
سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است ، کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم.

و خداوند آرزوی سگ را برآورده کرد.


و خدا میمون را آفرید و به او گفت:
تو یک میمون خواهی بود و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد و بیست سال عمر خواهی کرد

میمون به خداوند پاسخ داد: بیست سال عمری طولانی است ، من می خواهم ده سال عمر کنم

و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.

 

و سرانجام خداوند انسان را آفرید و به او گفت: تو انسان هستی ، تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین ، تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی و سروری همه موجودات را برعهده بگیری و بر تمام جهان تسلط داشته باشی و تو بیست سال عمر خواهی کرد.

انسان گفت: سرورم! من دوست دارم انسان باشم ، اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است ، آن سی سالی که خرنخواست زندگی کند و آن پانزده سالی که سگ نخواست زندگی کند و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند ، به من بده.

و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد

 

و از آن زمان تا کنون
انسان بیست سال مثل انسان زندگی می کند...

و پس از آن ، سی سال مثل خر زندگی می کند ، ازدواج می کند و مثل خر کار می کند و مثل خر بار می برد...

و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند ، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند ، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد...

و وقتی پیر شد ، ده سال مثل میمون زندگی می کند ، از خانه این پسر به خانه آن دختر می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند...

 

و این بود همان زندگی که انسان از خدا خواست.

 

 

***دوستان عزیز نظر یادتون نره***


87/9/1::: 9:29 ع
نظر()